یکی از اهداف مهم ایجاد رشته مدیریت فرهنگی و هنری در ایران، همنشینی و مفاهمه بین هنرمند و مدیر فرهنگی است که در این مسیر قرار داریم.
روز گذشته آیین معرفی کتاب «برنامهریزی فرهنگی» در فرهنگسرای خانواده برگزار شد. در این برنامه که دکتر رٰؤیایی (بنیانگذار رشته مدیریت فرهنگی و هنری در ایران) نیز حضور داشت، به بیان برخی از نکات درباره تشکیل این رشته دانشگاهی در ایران پرداخت. وی در ابتدای این رویداد به پاس قدردانی از فعالان حوزه نشر، بهخصوص نشر ساکو که در ترویج ادبیات علمی رشته مدیریت فرهنگی تلاش میکنند، تشکر نمود و سخنان خود را اینطور آغاز کرد:
تلاش ما این است که بتوانیم در ۴ حوزه مدیریت فرهنگی که “فرهنگ در مدیریت فرهنگی و هنری”، “هنر در مدیریت فرهنگی و هنری”، “اقتصاد فرهنگ در مدیریت فرهنگی و هنری” و “مدیریت در مدیریت فرهنگی و هنری” ادبیات و مطالب علمی لازم را تولید و توسعه نماییم تا دانشگاه و علاقهمندان این حوزه از آن ارتزاق نمایند. یکی از دلایل این تصمیم، این است که مدیریت موزه، مدیریت ارکسترها، مدیریت تئاتر و .. نیازمند یک شخص مدیر در جایگاه اداره کننده آن است -البته این تهیهکننده اجرایی در کشورهای توسعه یافتهای مثل فرانسه و ایتالیا وجود دارد-. این چشماندازی که ما از قبل داشتیم، نیازمند تلاش و همراهی همه عزیزان در این حوزه است.
این استاد دانشگاه سپس به بیان ویژگیهای کتاب حاضر پرداخت و این چنین عنوان کرد:
کتاب خانم دکتر شادالویی که از فارغالتحصیلان قدیمی رشته هستنند، نیاز عمومی برای دریافت سریع از یک مفهوم را به خوبی منتقل میکند. تأکید میکنم که برنامهریزی فرهنگی فقط در سطوح اجرایی است که به هنرمند و مدیر کمک میکند که برنامه توسعهای و پیشرفت و رونق را با یکدیگر بنویسند. نه مدیر و نه هنرمند به تنهایی نمیتوانند چنین برنامهای را بنویسند؛ نه اینکه نتوانند، بلکه قابل استفاده نخواهد بود. لطف این موضوع، این است که ما عناصر فرهنگ و هنر را وارد ذهن برنامهریزان کنیم و برای اینکه در ذهن برنامهریزان برود، بایستی شناخت کامل از این حوزه داشته باشیم و این شناخت کامل با همراهی این دو گروه میسر خواهد شد. یکی از هدفهای اولیه و مهم رشته مدیریت فرهنگی این بود که بتواند خالق اثر و مدیر را در کنار هم قرار دهد و دچار مفاهمه شوند و اگر این دو گروه در کنار هم قرار نگیرند، مدیریت مالی، بهرهوری یا در بخش قوانین و اجرای صحنه و … یکجایی به هم نیاز پیدا میکنند و این در حتما بایستی در کنار هم باشند.
رؤیایی در ادامه سخنرانی خود به دلیل و توضیح در مورد برنامهریزی فرهنگی اشاره نمود و بیان داشت:
ما برای برنامهریزی فرهنگی نیاز داریم که بدانیم مدیریت فرهنگی چه ارکانی دارد؛ چراکه ممکن است مردم و برخی فکر کنند که مگر فرهنگ برنامهریزی میخواهد؟ آن زمان هم بحث “مهندسی فرهنگ” پیش آمد. به همین دلیل اگر بخواهیم به برنامهریزی فرهنگی بپردازیم، نیاز است پیش مطالعاتی داشته باشیم که علم، فرآیند و روششناختی آن را بیاموزیم، بایستی بدانیم که مدیر فرهنگی چه خصوصیات و ارکانی دارد و این ارکان را بفهمیم و بسیازیم و رشد دهیم، سپس به برنامهریزی برسیم. دانشگاهها نیاز داشتند که بدانند برنامهریزی فرهنگی شامل چه ارکانی است، که خانم دکتر شادالویی زحمت کشیدند و این کتاب را نوشتند. اینکه دانشگاه جامع علمی کاربردی این واحد درسی را ارائه داده است، جای خرسندی و تشکر دارد چراکه جامعه هنری ما نسبت به این واژهها همخوانی ندارد و موضع میگیرد. چرا که هنرمند فکر میکند برنامهریزی یعنی “انجام بده، نده، بِکِش، نکِش”، این باعث شد تا ما بتوانیم با هنرمندانمان وارد این مبحث شویم، البته این موضوع “برنامهریزی فرهنگی” جای کار دارد؛ اینکه برنامهریزی منظورش دستوردادن نیست، منظور این نیست که اندیشههایتان راهبری شود، اینها نیست و تدریس این درس در این مدت کمک میکند که یک راهی در زمینه کاملا اجرایی برای تسهیل روابط بین مدیر و آفریننده و بهمنظور گشایش حوزههایی که ادبیات و تعریف نداشتند، مدیریت فرهنگی و هنری به این مشاغل هفده، هجدهگانهای که ما در حوزه هنر داریم، شأنیت و منزلت دهد و اشتغال ایجاد کند.
این استاد دانشگاه سپس به فلسفه و دلیل ایجاد این رشته دانشگاهی پرداخت و این چنین عنوان کرد:
فلسفه رشته مدیریت و برنامهریزی فرهنگی این است که اگر ما میخواهیم در حوزه اجراییات موزهای را اداره کنیم، این موزه برنامهریزی خاص خودش را طلب میکند، برعکس برنامهریزیهای کلان کشور و برنامههای یک کارخانه که همه با یک طبقهبندی بسیار مشابه هم کار کنند، این فرهنگ هر گوشهاش مختصات خاص خودش را دارد و هنر با شدت بیشتر از آن. کار هنری پیوستار وسیع خودش را دارد چرا که خود را در معرض فروشنده، هنرمند و خریدار قرار میدهد. هر فضای شغلی در حوزه فرهنگ و هنر مختصات خودش را دارد. ما برای هر یک از این مشاغل نیاز است که یک دستورالعملی داشته باشیم، اگر شما بخواهید برنامهریزی 5 ساله برای رشد تالار وحدت انجام دهید، متفاوت از برنامهریزی برای رشد سالن نمایش سنگلج است؛ همچنین این با برنامهریزی جشنوارهها متفاوت است. نتیجهگیری اینکه یک استخوانبندی یا ساختار عمومی طلب میکند و یک برخورد اختصاصی با ذات آن رشته و هنر که در رابطه با آن موضوع کتاب یا کتابها نوشته شود.
گزارش کامل این همایش را میتوانید از این لینک مطالعه کنید.
نظرات کاربران