عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی علوم و تحقیقات در نخستین همایش “مدیریت فرهنگ در خانواده”، شاخصهای مؤسسه لگاتوم را به چالش کشید.
فرهنگسرای خانواده به مناسبت روز 14 آبان، روز “فرهنگ عمومی” میزبان همایشی با عنوان “مدیریت فرهنگ در خانواده” بود. در این همایش که اساتید، دانشآموختگان و مدیران حوزه مدیریت فرهنگی حضور داشتند به چند مسئله مهم در حوزه خانواده پرداختند. یکی از سخنرانان این همایش، دکتر علیاکبر رضایی (عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی علوم و تحقیقات) بود. ایشان سخنرانی خود را در این همایش حول موضوع “نقطه تعادل کار و زندگی”، عنوان نمود و شروع صحبتهای خویش را به تاریخچه رشته مدیریت فرهنگی پرداخت و گفت:
قبل از اینکه به مبحث خود بپردازم لازم دانستم تا چند نکته را مطرح کنم. دکتر رؤیایی به دلیل زیست فرهنگی و هنری خود خلاء این رشته دانشگاهی را در کشور احساس کرد و برای تأسیس این رشته با افراد مختلفی مذاکره نمود و من شاهد بودم که ایشان در تمام ارکان وزارت علوم یا حتی دانشگاه آزاد، ساعتها مینشست و دلیل ایجاد رشته مدیریت فرهنگی و هنری را شرح میداد و توجیه میکرد؛ تا اینکه با موافقت رئیس دانشگاه آزاد وقت (دکتر جاسبی) این رشته تأسیس شد و بعد از ایشان دکتر صالحی امیری آمدند و مدیریت گروه به ایشان تحویل داده شد و ایشان هم زحمت کشیدند، الان هم خانم دکتر فراهانی حضور دارند.
وی سپس سخنرانی خود را با موضوع “نقطه تعادل کار و زندگی” آغاز نمود و گفت:
واقعیت این است که ما مسائل را هر طور که بخواهیم، میتوانیم تفسیر کنیم. همه کسانی که در کشور و در دنیا زندگی میکنند، همگی دچار مشکلات عجیب و غریب، اضطراب و استرس هستند. از یک سنی به بعد درگیر فشار خون، سردردهای شدید و غیره هستیم؛ یعنی نگاه میکنیم میزان رنج و عذابی جسم و روح ما از لحاظ افسردگی و استرس نسبت به گذشته خیلی بیشتر شده است. درست است که علم خیلی پیشرفت کرده است، دانش پزشکی خیلی پیشرفت کرده است و داروهای خیلی زیادی آمده است. تقریبا میتوانم بگویم نسلی که امروز از کودک تا بزرگسالش دائم در معرض اضطراب است، دائم درگیر انواع و اقسام خبرهای بد قرار گرفته است و این به دنیایی به نام “دنیای مجازی” باز میگردد که ما را احاطه کرده است و آن فضای مجازی است که تصمیم میگیرد ما به چه چیزی فکر کنیم و نسبت به چهع چیزی خوشحال یا ناراحت باشیم و چقدر وقتمان را به خانواده، دوستان، تفریح و کار اختصاص دهیم.
ایشان در ادامه سخنرانی خود به بخشهای مختلف زندگی انسانها پرداخت و بیان کرد:
به طور میانگین عمر انسان ایرانی بین ۷۰ تا ۷۵ سال است. اگر بخواهیم این را مهندسی کنیم و ببینیم کارهایی که هر کدام از ما در زندگی انجام میدهیم (مثل غذا خوردن، کار کردن و …) چه زمانی را از ما اشغال میکند. در نظرسنجی که انجام شده و جامعه آماری آن ششصدهزار نفر بوده، افراد میانگین عمرشان ۷۶ سال بوده است؛ یعنی بیش از ۲۷ هزار و ۷۵۰ روز فرصت در زندگی داریم. این میانگین بر اساس استاندارد بهداشت آمریکا انجام گرفته و این نظرسنجی بین افراد نوزده تا ۳۳ سال انجام شده است.
رضایی در ادامه به میزان زمانهای مصرف شده در بخشهای مختلف زندگی هر شخص پرداخت و به هدر رفت زمان زیادی از زندگی هر شخص ایرانی (حدود ۱۲ سال) که برنامه مشخصی برای آن در نظر گرفته نشده است، اشاره نمود و گفت:
ما برای رسیدن به اهداف شخصی و اهداف اجتماعیمان، دائم در حال تلاش هستیم ولی این تلاش کجا ما را به تعال میرساند یا این عدم تعادلی که استرس ایجاد میکند، چطور باید تبدیل به تعادل شود؟ این سؤال بسیار مهمی است که پاسخ روشن، شفاف و دقیقی برای آن ندارند. در حوزه روانشناسی این مسئله یک تعریف ویژه دارد و با نگاهی ویژه به دنبال راهحلی برای آن هستند؛ ولی مطمئناً این راهحل موفق نبوده است که امروز جامعه به این بحران رسیده است. جامعه ما، جامعهای پراسترس و پراضطراب است، البته این مسئله مخصوص کشور ما نیست و در اکثر کشورها همین وضعیت بهصورت مشابه وجود دارد. در ادامه شاخصهای لگاتوم را بررسی خواهم کرد.
ایشان در ادامه سخنرانی خود به تفاوت نگاه انسانهای شرقی و غربی به آینده پرداخت و اینطور بیان داشت:
یکی از تفاوتهای اساسی انسانها در نظام شرقی به مفهوم فکری، نه شرق و غرب به مفهوم سیاسی، این است که انسانهای شرقی عمدتاً نسبت به آینده دلهره دارند، بر خلاف گذشته. یعنی شرقیها در گذشته انسانهایی بودند که از گذشتهشان لذت میبردند، از زمان حال لذت میبردند، برای همه چیز وقت میگذاشتند. از زمانی که زندگی مدرن به مفهوم امروزی شروع شده است، دائم نسبت به آینده نگران هستند. اگر به زندگی خودتان یا اطرافیان نگاه کنید، دائم در حال دویدن هستیم؛ چون نگران آینده هستیم، آینده بچه، آینده خانواده، آینده دوستان، آینده خودمان. هیچکدام به صورت تخصصی در حال، زندگی نمیکنیم. کشورهای اروپایی که سیاست سوسیالیستی را انتخاب کردند، سعی کردند همه را در حدی که هستند راضی نگه دارند؛ کشورهای حوزه اسکانیناوی، ایتالیا یا فرانسه (کمتر). همه در یک حد متوسطی زندگی میکنند و به آن چیزی که درآمد برایشان تعریف میشود یا زندگی یا محیطزیستشان تأمین میشود، نسبت به آن قانع هستند.
این استاد دانشگاه سپس به مفهوم مدیریت و کیفیت زندگی اشاره نمود و گفت:
در ادبیات مدیریت، ما هنوز در مرحله مشارکت ماندهایم، ولی کشورهای توسعه یافته به دنبال این رفتند که مفهوم مدیریت و زندگی باید به کامیابی منتهی شود و اگر کامیابی وجود نداشته باشد اساساً مدیریت معنا ندارد؛ یعنی مدیریت بهرهوری نیست، مدیریت اثربخشی نیست، مدیریت کارایی نیست. مفاهیم مدیریت تغییر کرده است. اینکه کشورهای مختلف از لحاظ فرهنگی با یکدیگر همکاری کنند مربوط به چهار نسل قبل است؛ امروز مهم این است که چطور میتوانیم انسان را در جامعه خوشحال و راضی نگه داریم و کیفیت زندگیاش را افزایش دهیم. بر اساس نظرسنجی که در ابتدای سخنرانی اشاره کردم، اگر زمان اوقات مختلف را از متوسط زندگی ۷۳ سالهمان کم کنیم، ده سال زمان برای خودمان است. اگر در هفتاد سال تقسیم کنیم، روزی سه ساعت میماند. ما روزی ۳ ساعت زمان داریم که خودمان، خانوادهمان و اطرافیانمان را به سمت خوشحالی یا به سمت غم و ناراحتی و افسردگی ببریم.
رضایی در بخش دیگری از سخنرانی خود به تحلیل شاخص مؤسسه لگاتوم پرداخت و گفت:
مؤسسهای به نام لگاتوم در انگلستان هر سال کشورهای مختلف را به لحاظ میزان کامیابی مورد سنجش قرار میدهد. ده کشور اول نام برده شده این مؤسسه، کشورهای حوزه اسکاندیناوی هستند و رتبه ما در دنیا حدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ است؛ یعنی در تمام شاخصهایی که نام بردیم، اقتصاد کارآفرینی، سرمایه اجتماعی، آزادی فردی، آموزش، سلامت، بیمه و … . نکته عجیبی که در این آمار وجود دارد، این است که این کشورهایی که از لحاظ کامیابی رتبهشان بالا میباشد، چرا آمار خودکشی در آنها بالاست؟ یک نکته کلیدی در این پاسخ، معنویت است؛ یعنی آنچه شرقیها دارند، چیزی به نام مفهوم معنویت است و غربیها سعی میکنند از تمام ابزارها استفاده کنند تا کیفیت زندگی را بالا ببرند، ولی نسبت به مفهوم معنویت در مفهوم فردیاش، نه عبادتهای فردی در مفهوم جمعی و کلی، علیرغم اینکه در خیلی از شاخصهها توسعه یافته هستند، ولی چون نمیتوانند این موضوع را مدیریت کنند در مفهوم زندگی ماندهاند. پس آمار خودکشی در آن کشورها بالاست و عامل بسیار مهم آن این است که روی مسئله معنویت بسیار دچار مشکل هستند.
وی با اشاره به پروپاگاندای رسانهای صهیونیستها در روزهای اخیر، عامل رسانه را یکی از مهمترین ابزارهای سلطه آنها بر مردم جهان عنوان کرد و به مدل کیفیت مطلوب در حوزه فرهنگی اشاره نمود و بیان داشت:
ما باید درجه روابطمان را با دنیا و فضای مجازی تعریف کنیم و تعدیل کنیم؛ به فرمایش دکتر رؤیایی، نه اینکه سراغ سانسور برویم، سانسور جواب نداده و نخواهد داد. باید سراغ مدلهایی برویم که وظیفه متخصصانی مثل دوستانی که اینجا هستند، باید رفت که بتوانند رفتار ما و نوع کنش و واکنش ما را در حوزه تعامل با شبکههای اجتماعی و فضای مجازی تعریف کنند. همین امروز که من اینجا خدمت شما هستم، بسیاری از فرزندان ما محصول تربیت ارزش و فرهنگ جامعه و خودِ ما نیستند. یعنی کمترین میزان تأثیرپذیری را از خانواده و بیشترین میزان تأثیرپذیری را از شبکههای اجتماعی دارند. از همین تلفن همراهی که ما لذت میبریم کودک یک ساله ما وقتی آن را در دستش میگیرد و لذت عجیبی میبرد و آن را در این سنین در اختیارش قرار میدهیم، از همان لحظه این کودک به فضای ذهنی دیگری میرود که برایش طراحی شده است و آن کودک دیگر نگاهش به فرهنگ ما، فرهنگ خانواده، هویت ملی و دینی کاملا متفاوت خواهد بود.
ایشان در بخش پایانی سخنرانی خود به موضوع حوادث سال گذشته پرداخت و عنوان کرد:
پدیدهای که سال گذشته در جریان اعتراضاتی که در کشور اتفاق افتاد، ما دیدیم و متأسفانه اکثر افرادی که در خیابان آمدند و شلوغ میکردند، چند ساله بودند؟ در تحقیقاتی که انجام شد، بین چهارده تا بیست و دو سال بودند. اینها در یک فرهنگی دینی یا اسلامی به دنیا آمده بودند و رشد کردند. در تمام مدارس ما حتما درس دینی و درس قرآن و نماز جماعت وجود دارد. صدا و سیمای ما غیر از مباحث دینی و مرتبط با مذهب چیز دیگری نمیگوید. این نوجوان و جوان در این فضاها بوده است، پس این رفتار چه بود؟ این دوگانگی. غربیها مسئلهای را به نام نسل زد عنوان کردند و ما را در دامن این مباحث گرفتار کردند. دوباره ما را به سمت تئوریهایی که آخرش چیزی نیست، سوق دادند. امروز دنیا در حوزه رسانهای در پیشرفت بشر در حوزه تکنولوژیهای رسانهای این اختیار را به گردانندگان دنیا داده است که بتوانند آنچه منویات ذهنی خودشان است را تحمیل کنند و ما هم با اشتیاق سراغ آن برویم و پول هم بابتش بدهیم. این بحث مفصلی است که در یک جلسه کارشناسی دیگری که دو طرفه باید باشد، بحث شود، چون قطعا عرایض بنده نظرات مخالفی هم خواهد داشت که بتوانیم در آن جلسه به نتیجهای برسیم که مدل عملیاتی آن مشخص شود.
گزارش کامل این همایش را میتوانید از این لینک مطالعه کنید.
نظرات کاربران