جامعه مدیران فرهنگی ایران
دکتری مدیریت و برنامه‌ریزی فرهنگی

فرهنگ و توسعه پایدار - رابطه‌ای هماهنگ در ساختن آینده‌ای پایدار

مقدمه

یکی از اساسی‌ترین موضوعات درگیرکننده بشر رشد، توسعه و پیشرفت در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی است و موضوعی که جدیدا ذهن اندیشمندان را درگیر خود کرده، توسعه پایدار است. (حسین فتاحی اردکانی ۱۴۰۲). در واقع  بعد از ناکارآمدی الگوی تک‌بعدی توسعه در پنجاه سال اخیر، توسعه پایدار از جمله مباحث مورد توجه دولت‌ها، ملت، مجامع بین‌المللی بوده است (مهرداد نوابخش ۱۳۹۴).

مفهوم توسعه پایدار بیان کننده همه پارامترهای مادی و معنوی به خصوص توجه به نقش فرهنگ در امر توسعه است. توسعه فرهنگی مکمل جریان توسعه همه جانبه است. بدون توسعه فرهنگ نمی‌توان به توسعه پایدار که از اهداف اصلی کشورهای در حال توسعه است فکر کرد.

توسعه پایدار به معنای تأمین نیازهای فعلی بدون آسیب به توانایی نسل‌های آینده در تأمین نیازهای خود است. فرهنگ، به‌عنوان مجموعه‌ای از ارزش‌ها، باورها، آداب و رسوم هر جامعه، نقش حیاتی در شکل ‌دهی به فرآیند توسعه پایدار دارد.

فرهنگ یا تمدن، در معنای قوم‌نگاری، مجموعه‌ای از دانش، عقیده، هنر، اخلاق، قانون، عرف و هرگونه قابلیت و عادتی است که انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست آورده باشد. فرهنگ تلاش‌های فکری یا هنری است چیزی که امروز می‌‍توانیم آن را فرهنگ عالی بنامیم، در نقطه مقابل فرهنگ عامه است. ادوارد تایلور در کتاب فرهنگ اولیه (۱۸۷۰)، فرهنگ را به کیفیتی اطلاق می‌کند که همه افراد در همه گروه‌های اجتماعی از آن برخوردارند و روی پیوستار توسعه (تکامل) تا بربریت ویا وحشی‌گری تا تمدن می‌توانند قرار بگیرند  پیترنایبی، (۲۰۱۴).

فرهنگ از الگوهای صریح و ضمنی رفتارهای اکتسابی و انتقالی توسط نمادها، دستاوردهای متمایز گروه‌های انسانی تشکیل می‌شود و هسته اساسی فرهنگ مرکب است از عقاید سنتی به ویژه ارزش‌های ضمیمه آن. فرهنگ مشتقات تجربه است، کم و بیش سازماندهی شده، آموخته یا ایجاد شده است. (شوارتز، ۱۹۹۲).

 

اصول اساسی فرهنگ

۱. فرهنگ در لایه‌های مختلف عمقی متجلی می‌شود

در تجزیه تحلیل فرهنگ یک گروه یا سازمان خاص، تشخیص سطوح اساسی که فرهنگ خود را در آن نشان می‌دهد مطلوب است:

الف) مصنوعات قابل مشاهده

ب) ارزش‌ها و

ج) مفروضات اساسی (شاین ۱۹۹۰:۱۱۱).

به گفته شاین، وقتی فرد وارد یک سازمان می‌شود مصنوعات را مشاهده و احساس می‌کند. این دسته شامل همه چیز می‌شود از جمله چیدمان فیزیکی، کد لباس، روشی که مردم با یکدیگر صحبت می‌کنند، بو، احساس مکان، شدت عاطفه و سایر پدیده‌ها، تجلی آرشیو مانند سوابق شرکت، محصولات، بیانیه فلسفه و گزارش‌های سالانه. (شاین ۱۹۹۰:۱۱۱). برای تجزیه و تحلیل چرایی رفتار اعضا، اغلب به دنبال ارزش‌های حاکم بر رفتار هستیم.

قلمرو یا دامنه ارزش‌ها به دو قسمت تقسیم می‌شود:

۱. مواردی که نهایی، غیرقابل بحث و بدیهی گرفته شده که اصطلاح مفروضات برای آن مناسب است.  

۲. مواردی که قابل بحث، آشکار و مورد حمایت است اصطلاح ارزش‌ها برای آن کاربرد دارد. در بیان اینکه مفروضات اساسی ناخودآگاه هستند، باید گفت برعکس، فرآیندهای شناختی و انگیزشی خاص تکرار شوند، ناخودآگاه‌اند. این امر را می‌توان تنها از طریق نوعی تحقیق متمرکز به خودآگاهی بازگرداند. این تحقیق مشابه است با آن چه توسط انسان شناسان استفاده می‌شود. آنچه لازم است کوشش‌های دو شخص یکی خودی که مفروضات ناخودآگاه ایجاد کند و دیگری یک شخص خارجی یا غیرخودی که از طریق پرسش سوالات درست به کشف مفروضات کمک کند (اقتباس مختصر از شاین ۱۹۸۴).

 

۲. فرهنگ بر رفتار و تفاسیر رفتار تاثیر می‌گذارد

هافستد(۱۹۹۱:۸) به این نکته مهم اشاره می‌کند که اگرچه جنبه‌های خاصی از فرهنگ از نظر فیزیکی قابل مشاهده هستند؛ اما معنای آنها نامرئی است و معنای فرهنگی آنها دقیقا و فقط از طریق روش و شیوه‌ای توسط خودی‌ها قابل تفسیرند. برای مثال حرکتی مانند ژست حلقه یعنی تماس انگشت شست و سبابه، ممکن است به عنوان توافق یا تایید، تفسیر شود. به طور مشابه، انتخاب لباس را می‌توان از نظر گروه‌های مختلف مردم نشانه‌های ثروت، خودنمایی، مناسبت، و غیره تفسیر کرد.

 

۳. فرهنگ را می‌توان هم از نظر فطرت جهانی انسان و هم از نظر شخصیت فردی منحصر به فرد، متمایز کرد.

سطوح منحصربه‌فرد در برنامه‌ریزی ذهنی انسان به شرح زیر است:

فرهنگ آموختنی است نه ارثی. از محیط اجتماعی فرد سرچشمه می‌گیرد، نه از ژن‌های فرد. فرهنگ باید از یک سو از فطرت انسانی و از سوی دیگر از شخصیت فرد متمایز شود. اگرچه اینکه دقیقا مرز کجا قرار گرفته، بین فطرت انسان و فرهنگ و یا بین فرهنگ و شخصیت انسان، موضوعی است که میان دانشمندان علوم اجتماعی مورد بحث است (هافستد ۱۹۹۴:۶).

فطرت انسان چیزی است که همه انسانها در آن مشترک‌اند و نشان دهنده سطح جهانی الگوهای ذهنی انسان است که با ژن های فرد به ارث می‌رسد. به عبارت دیگر ذاتی و ارثی است، در قیاس با کامپیوتر، یک سیستم عامل است. سیستمی که فیزیک و اساس فرد را تعیین می‌کند. عملکرد روانی، توانایی انسان برای احساس ترس، عصبانیت، عشق، شادی، غم، نیاز به معاشرت با دیگران، بازی و ورزش، امکانی برای مشاهده محیط و صحبت درباره آن با انسان‌های دیگر، همه متعلق به این سطح از برنامه‌ریزی ذهنی است. هافستند (۱۹۹۴: ۵-۶).

از سوی دیگر، شخصیت یک فرد، مجموعه برنامه‌های ذهنی شخصی منحصر به فردی است که با هیچ فرد دیگری مشترک نیست. بر اساس صفاتی است که تا حدی با مجموعه ژن‌های منحصر به فرد شخص، به ارث می‌رسد و تا حدی آموخته شده است. آموخته به معنی «یادگرفته» یعنی با تأثیر برنامه‌ریزی جمعی (فرهنگ) و همچنین با تجربیات شخصی منحصر به فرد اصلاح و تغییر کرده است. ویژگی‌های فرهنگی اغلب به وراثت نسبت داده شده است، زیرا فیلسوفان و سایر دانشمندان در گذشته نمی‌دانستند چگونه ثبات قابل توجه تفاوت‌ها در الگوهای فرهنگی بین گروه‌های انسانی را توضیح دهند. آنها تاثیر یادگیری از نسلهای قبل و آموزش به نسل آینده را و آنچه شخص خود  یادگرفته را ناچیز در نظر می‌گرفتند.

 

۴. فرهنگ با گروه‌های اجتماعی در ارتباط است

به گفته فرارو،(۱۹۹۸) فرهنگ حداقل بین دو یا چند نفر مشترک است البته در جوامع زنده همیشه تعداد بیشتر از آن است. برای اینکه یک ایده، یک چیز یا یک رفتار، فرهنگی تلقی شود، باید توسط گروه اجتماعی یا جامعه به اشتراک گذاشته شود.

 

۵. فرهنگ آموختنی است

به گزارش فرارو، (۱۹۹۸) فرهنگ از طریق فرآیند یادگیری به دست می‌آید این امر پیامد مهمی  در انجام تجارت بین‌المللی دارد.

اولاً، چنین درکی می‌تواند منجر به تحمل بیشتر تفاوت‌های فرهنگی شود، که پیش‌ نیازی برای ارتباط مؤثر بین- فرهنگی در یک محیط تجاری است.

دوم، ماهیت آموخته شده فرهنگ ، به‌عنوان یک یادآوری عمل می‌کند. از آنجایی که ما از طریق فرآیند یادگیری بر فرهنگ خود مسلط شده‌ایم، یادگیری عملکرد در فرهنگ‌های دیگر نیز ممکن است (هر چند دشوارتر) باشد. بنابراین، تخصص بین فرهنگی برای تجار غربی را می‌توان از طریق برنامه‌های آموزشی موثر انجام داد.

در نهایت، ماهیت آموخته شده فرهنگ ما را به این نتیجه اجتناب ناپذیر هدایت می‌کند که نیروهای کار خارجی، اگرچه شاید در حال حاضر فاقد مهارت‌های مرتبط با شغل باشند، اما کاملاً قادر به یادگیری آن مهارت‌ها در آینده هستند، مشروط بر اینکه در معرض برنامه‌های آموزشی فرهنگی مرتبط قرار گیرند (فرارو ۱۹۹۸: ۱۹).

 

۶. میراث فرهنگی

میراث فرهنگی بیان شیوه‌های زندگی است که توسط یک جامعه توسعه یافته و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود، از جمله آداب و رسوم، اعمال، مکان‌ها، اشیاء، هنر و ارزش‌ها. میراث فرهنگی اغلب به عنوان میراث فرهنگی ناملموس یا ملموس بیان می‌شود (ایکوموس، ۲۰۰۲). به گفته جی توماس، ۱۹۹۸، میراث فرهنگی میراث مصنوعات فیزیکی و ویژگی‌های ناملموس یک گروه یا جامعه است که از نسل‌های گذشته به ارث رسیده، که نگهداری و به نفع نسل‌های آینده اعطا می‌شود. میراث فرهنگی شامل فرهنگ ملموس (مانند ساختمان‌ها، بناهای تاریخی، مناظر، کتاب‌ها، آثار هنری و مصنوعات)، فرهنگ ناملموس (مانند فولکلور، سنت‌ها، زبان و دانش) و میراث طبیعی (شامل مناظر مهم فرهنگی و تنوع زیستی است. (جی. توماس، ۱۹۹۸)

مبانی و اصول میراث فرهنگی به شرح زیر است:

آگاهی روزافزون از مسائل حفاظت از میراث در روند بین‌‌المللی (یونسکو) منعکس شده است. به گفته سازمان ملل، حفاظت از مناظر فرهنگی به خودی خود به یک زمینه تخصصی تبدیل شده است که بر اساس اصولی که در منشورهای مختلف حفاظتی که توسط نهادهای بین‌المللی و ملی حفاظت، تصویب شده است، هدایت می‌شود.

مبانی و اصول اصلی میراث فرهنگی که توسط یونسکو پذیرفته شده است به شرح زیر است (۲۰۰۳):

*میراث فرهنگی یک منبع ارزشمند، متناهی، تجدیدناپذیر و غیرقابل جایگزین است که برای تضمین بقای آن باید با دقت مدیریت شود.

*هر نسلی مسئولیت اخلاقی دارد که به عنوان امانتدار میراث طبیعی و فرهنگی برای نسل‌های بعدی عمل کند.

*هر ملتی دارای میراث فرهنگی غنی اعم از طبیعی و مصنوعی است که منحصر به فرد و شایسته حفاظت است.

*فرهنگ‌های متعدد، چه در گذشته و چه در حال حاضر، به میراث فرهنگی کمک کرده‌اند و همه حق دارند که مورد حمایت قرار گیرند.  حفاظت از میراث به نفع همه آفریقای جنوبی است.

*هر فرد، جامعه و مؤسسه موظف است اطمینان حاصل کند که عناصر مهمی از میراث طبیعی و فرهنگی آسیب نبینند یا تخریب نشوند.

*برای همکاری با طبیعت، میراث فرهنگی نیازمند مشارکت موثر است. کار کردن با یکدیگر نسبت به تنهایی کار کردن، بسیار نتیجه بخش است.

*میراث فرهنگی باید با جامعه تناسب داشته باشد به این معنا که باید جامعه را به مکان بهتری برای زندگی و همچنین مکان بهتری برای بازدید تبدیل کند.  

*تمرکز بر کیفیت و اصالت. میراث فرهنگی امروزی پیچیده‌تر است و سطح بالایی از کیفیت و تجربه‌ای معتبر را انتظار دارد.

*حفظ و محافظت از منابع. بسیاری از منابع فرهنگی، تاریخی و طبیعی جامعه شما غیرقابل جایگزین هستند. به خوبی از آنها مراقبت کنید، اگر از دست بروند هرگز نمی‌توان آنها را برگرداند.

 

۷. فرهنگ و توسعه پایدار

توسعه پایدار و فرهنگ در بسیاری از اسناد و کنوانسیون‌های سیاست بین‌المللی به هم پیوسته‌اند. ارتباط بین تنوع زیستی و فرهنگ قبلاً توسط کنوانسیون تنوع زیستی (۱۹۹۲) و از آن زمان توسط بسیاری از اسناد مرتبط دیگر به رسمیت شناخته شده بود. در تنوع خلاق ما (کمیسیون جهانی فرهنگ و توسعه ۱۹۹۵)، گزارش حاصل از دهه توسعه فرهنگی یونسکو (۱۹۸۸-۱۹۹۷)، تصدیق شد که فرهنگ هم نقشی ابزاری در ارتقای پیشرفت اقتصادی ایفا می‌کند و هم به عنوان یک هدف مطلوب به خودی خود نقشی سازنده دارد.

فرهنگ همچنین به‌عنوان یک جنبه مهم از توسعه (پایدار) در بسیاری از اسناد سیاستی کمیسیون و شورای اروپا، به عنوان مثال در دستور کار اروپا برای فرهنگ، ذکر شده است (EAC 2007).

بسیاری از صداها، از جمله صدای یونسکو، اجلاس جهانی توسعه پایدار، و محققان، خواستار گنجاندن فرهنگ در مدل توسعه پایدار هستند، زیرا فرهنگ در نهایت معنای ما را از توسعه شکل می‌دهد و تعیین می‌کند که مردم چگونه در جهان عمل می‌کنند. بر اساس اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی (۲۰۰۱) و کنوانسیون تنوع بیان فرهنگی (۲۰۰۵)، دفتر اجرایی شهرهای متحد و دولت‌های محلی در نشست خود در شیکاگو (آوریل) موافقت کرد کمیته فرهنگ موظف شود یک بیانیه سیاستی در مورد فرهنگ به عنوان رکن چهارم توسعه پایدار تهیه کند.

فرهنگ یکی از جنبه‌های مهم توسعه پایدار است، زیرا به چگونگی درک و تقدیر ما از منابع طبیعی واز یکدیگر اشاره دارد.

با این حال، نقش و معنای فرهنگ در چارچوب توسعه پایدار هم در علم ، هم در سیاست نسبتا مبهم است.

گاهی فرهنگ به عنوان یک جزء پایداری اجتماعی، گاهی به عنوان یک رکن چهارم (هاکس، جی. ۲۰۰۵)، یا حتی به عنوان یک بعد کلیدی توسعه پایدار (داکسبری، ان. و ژیلت، ای. ۲۰۰۷) در نظر گرفته شده است.

با این حال، دعوت به فرهنگ همراه با افزایش چالش‌های زیست ‌محیطی، اقتصادی و اجتماعی برای دستیابی به اهداف پایداری قوی‌تر می‌شود (Drexhage, J. & Murphy, D. ۲۰۱۰) و (Throsby, D. ۲۰۰۸۸) ۲۱۷ / ۵۰۰۰).

چشم‌انداز توسعه پایدار با سه بعد در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ تدوین شد که عبارتند از: رشد اقتصادی، شمول اجتماعی و تعادل زیست محیطی. گزارش آینده مشترک ما که به عنوان گزارش بروندلند (۱۹۸۷) شناخته می‌شود، این سه بعد را به عنوان الگویی که در استراتژی‌های محلی، ملی و جهانی برای توسعه مورد استفاده قرار می‌گیرد، گنجانده است. اجلاس زمین ریودوژانیرو در سال ۱۹۹۲ این سه ستون را به عنوان الگوی توسعه پایدار تثبیت کرد.

به گفته یونسکو، رویکرد جدید از طریق دو ابزار به رابطه بین فرهنگ و توسعه پایدار می‌پردازد: اول، توسعه خود بخش فرهنگی (مانند میراث، خلاقیت، صنایع فرهنگی، صنایع دستی، گردشگری فرهنگی) و دوم حصول اطمینان از اینکه فرهنگ در همه سیاست‌های عمومی، به ویژه سیاست‌های مربوط به آموزش، اقتصاد، علم، ارتباطات، محیط زیست، انسجام اجتماعی و همکاری‌های بین‌المللی جایگاه شایسته خود را دارد. جهان نه تنها با چالش‌های اقتصادی، اجتماعی یا زیست محیطی مواجه است. خلاقیت، دانش، تنوع و زیبایی پایه اجتناب‌ناپذیر گفتگو برای صلح و پیشرفت هستند، زیرا این ارزش‌ها ذاتاً با توسعه و آزادی‌های انسانی مرتبط هستند (اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی، ۲۰۰۱).

در حالی که ما وظیفه داریم تداوم فرهنگ‌های محلی بومی را ترویج کنیم، سنت‌های قدیمی هر روز با خلاقیت‌های جدیدی در شهرهای سراسر جهان روبرو می‌شوند که به حفظ هویت و تنوع کمک می‌کند (درکسیج، جی و مورفی، دی. ۲۰۱۰).

به گفته آنها گفتگوی بین فرهنگی یکی از بزرگترین چالش‌های بشر است و خلاقیت به عنوان منبعی تمام نشدنی تغذیه کننده جامعه و اقتصاد شناخته می‌شود. هدف اساسی حکمرانی کار در جهت یک جامعه سالم، ایمن، بردبار و خلاق (و نه صرفاً یک جامعه از نظر مالی مرفه) است (یونسکو) این بدان معناست که دولت‌های محلی باید مدلی از توسعه را ترویج کنند که نیازهای حال حاضر را بدون به خطر انداختن توانایی نسل‌های آینده برای برآوردن نیازهای خود برآورده کند و همچنین لذت بردن از فرهنگ و اجزای آن را تضمین کند و از آن محافظت کرده و آن را تقویت کند و همچنین حقوق شهروندان برای آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات و منابع را برآورده کند (تراسبی ۲۰۰۸).

چالش‌های فرهنگی جهان برای آن‌ها آنقدر مهم است که به آن اندازه‌ای که به سه بعد اصلی توسعه پایدار مطابق  نظر یونسکو(اقتصاد، برابری اجتماعی و تعادل زیست‌محیطی) توجه نمی‌کنند، که به فرهنگ توجه دارند. اما این رکن چهارم پل‌های محکمی را با سه بعد دیگر توسعه ایجاد می‌کند و با هر یک از آنها سازگار است.

تعهد دیرینه مقامات محلی و منطقه‌ای به ارتقای فرهنگ به‌عنوان بخش حیاتی توسعه و به‌عنوان یک پیش نیاز اجتناب‌ناپذیر برای یک جامعه متنوع و صلح‌آمیز، سازمان جهانی را به سمت جریان اصلی فرهنگ و ترویج پذیرش دستور کار ۲۱ برای فرهنگ توسط شهرها و مقامات منطقه‌ای در کار فعلی خود سوق داده است. (اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی، ۲۰۰۱)

رویکردهای حساس به فرهنگ به طور مشخص نشان داده‌اند که چگونه می‌توان همزمان به ابعاد اقتصادی و فقر حقوق بشری پرداخت و در عین حال راه حل‌هایی را برای مسائل پیچیده توسعه به شیوه‌ای نوآورانه و چند بخشی ارائه کرد. (اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی، ۲۰۰۱)

این مورد توسط هواکس جی (۲۰۰۵) مورد توافق قرار گرفته است که در واقع، فرهنگ در رویکردهای توسعه موجود، قدرت دگرگون کننده‌ای دارد و به گسترش شرایط بحث توسعه کنونی و مرتبط ساختن توسعه با نیازهای مردم کمک می‌کند.

او همچنین توضیح می‌دهد که مداخلات توسعه پایدار که به بافت فرهنگی و ویژگی‌های یک مکان و جامعه پاسخ می‌دهند و رویکردی انسان محور به توسعه را پیش می‌برند، از نظر اثرگذاری، مؤثرترین هستند و احتمالاً نتایج پایدار، فراگیر و عادلانه را به همراه خواهند داشت.

اذعان و ترویج احترام به تنوع فرهنگی در یک رویکرد مبتنی بر حقوق بشر، علاوه بر این، می‌تواند گفت‌وگوی بین فرهنگی را تسهیل کند، از درگیری‌ها جلوگیری کند و از حقوق گروه‌های به حاشیه رانده شده در داخل و بین ملت‌ها محافظت کند و در نتیجه شرایط بهینه را برای دستیابی به اهداف توسعه ایجاد کند. فرهنگ، به این شکل، توسعه را پایدارتر می کند (اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی، ۲۰۰۱).

 

۸. شهرهای قابل سکونت و پیوند میراث فرهنگی

شهر قابل سکونت جایی است که مردم در اطراف خود احساس رضایت می‌کنند. مکانی که دوستانه است و دارای طیف وسیعی از امکانات رفاهی از مراقبت‌های بهداشتی گرفته تا پارک‌ها و مکان‌های کاری و محوطه‌های فرهنگی است. همچنین مهم این است که مکان امنی برای زندگی باشد. مهمترین چیز در مورد یک شهر قابل زندگی این است که ساکنان آن در جامعه خود سرمایه‌گذاری کنند. در شهر تشوانه می‌خواهیم جوامع مختلف و تفاوت‌های فرهنگی خود را در آغوش بگیریم و در عین حال تعادلی بین نیازهای افراد مختلف ایجاد کنیم (تشوانه ۲۰۰۵).

تشوانه( ۲۰۰۵) همچنین تصریح می‌کند که شهرهای زیست‌پذیر و پیوند میراث فرهنگی در جایی نهفته است که برای کار، بازی و اقامت راحت با در نظر گرفتن نیازها و ترجیحات شهروندان و با در نظر گرفتن گسترده‌تر منافع اجتماعی-فرهنگی، محیطی و اقتصادی کارآمد، ایمن ، جذاب و مقرون به صرفه باشد.

شهرهای موفق در سراسر جهان رتبه‌بندی کیفیت بالای زندگی را برای ساکنان خود ثبت می‌کنند. کیفیت زندگی مفهومی ترکیبی است که جنبه‌های اجتماعی-فرهنگی و فیزیکی را در بر می‌گیرد و می‌تواند شامل ایمنی، کیفیت محیط ساخته شده و طبیعی؛ تفریح، هنر و فرهنگ، آموزش و پرورش، مراقبت‌های بهداشتی، حمل و نقل عمومی و هزینه زندگی باشد (جسرو ۲۰۱۲).

 آنها همچنین بیان می‌کنند که چهار مورد آخر از عوامل مهم حقوق صاحبان سهام هستند. در تعریف ساده، برابری به معنای فرصت برابر است. در حالی که ممکن است ما در زندگی شروع یکسانی نداشته باشیم، می‌توان محیطی را ایجاد کرد که در آن به هرکس که ساکن شهر است، فرصت برابر برای دسترسی به فرصت‌های اقتصادی و اجتماعی داده شود.

فراگیر بودن یک ویژگی حیاتی است که شهرهای قابل زندگی و پیوند میراث فرهنگی را تقویت می‌کند. این امر در مورد ایجاد یکپارچگی و انسجام اجتماعی است. شهرهای فراگیر برای مشارکت گسترده‌ترین طیف جامعه مدنی، صرف نظر از جنسیت، سن، قومیت، میراث فرهنگی، اعتقادات، مذهب و وضعیت اقتصادی باز هستند. ساکنان باید فرصت‌های برابر برای مشارکت در فعالیت‌های یک شهر داشته باشند. فراگیری احساسات جامعه، احساس مالکیت نسبت به شهر، احساس تعلق به یک مکان را افزایش می‌دهد.

هر دو جسرو، (۲۰۱۲) و تشوانه، (۲۰۰۵) موافق هستند که شهرهای قابل زندگی، میراث فرهنگی را از طریق اصالت که توانایی حفظ شخصیت محلی شهر، میراث محلی، فرهنگ و محیط زیست است، همراهی می‌کنند. در عین حال، یک شهر باید تغییرات اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیکی را در خود جای دهد و خود را متحول کند. این تحول باید پایدار و مطابق با انتظارات شهروندان باشد. یک شهر اصیل قابل زندگی می تواند حس غرور و تعلق ایجاد کند این شهر من است. می تواند یک شهر را دوست داشتنی و همچنین قابل زندگی کند  (تشوانه ۲۰۰۵).  

شهرهای زیست‌پذیر، توسعه پایدار را ترویج می‌کنند که نقطه کانونی آن میراث فرهنگی است جسرو ۲۰۱۲. بر اساس دیدگاه جسرو چنین شهرهایی با هدف تامین نیازهای فرهنگی اجتماعی و انسانی با حفظ محیط زیست به‌گونه‌ای است که این نیازها نه تنها در زمان حال، بلکه برای نسل‌های آینده نیز برآورده شوند. پایداری در محیط ساخته شده و طبیعی به انواع فضایی و ریخت شناسی های مربوط به شدت استفاده، مصرف منابع و تولید و نگهداری جوامع پایدار، توسعه سبز، کاهش ردپای کربن و تجمع خدمات و امکانات اشاره دارد (بروندلند). ارائه زیرساخت‌ها و خدمات به‌گونه‌ای استراتژیک باشد تا تأثیرگذار باشد و به شیوه‌ای مقرون به صرفه از پایداری مالی مقام حاکم حمایت کند (دارکو رادوویچ، ۲۰۱۱).

 

۹. جلوه‌های میراث فرهنگی بر فضای شهری

مناطق شهری تاریخی از فراوان‌ترین و متنوع‌ترین مظاهر میراث فرهنگی مشترک ما هستند که توسط نسل‌ها شکل گرفته و شاهدی کلیدی بر تلاش‌ها و آرزوهای بشر در گذر زمان و مکان هستند و همچنین میراث شهری برای بشریت یک سرمایه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. ارزش‌هایی که توسط فرهنگ‌های متوالی، موجود و انباشت سنت‌ها و تچربیات تولید شده‌ند توسط لایه‌بندی تاریخی تعریف شده‌اند که تنوع آنها اینچنین شناخته شده است. (مجمع عمومی سازمان ملل – ۲۰۱۰).

بر اساس آمار یونسکو (۲۰۱۲) که از طریق مجموعه شاخص‌‌های فرهنگ برای توسعه (CDIS) به‌دست آمده است، زمان ما شاهد بزرگترین مهاجرت بشر در تاریخ است. بیش از نیمی از جمعیت جهان در حال حاضر در مناطق شهری زندگی می‌کنند. سازمان ملل متحد سازمان تجارت جهانی تاکید می‌کند که مناطق شهری به عنوان موتورهای رشد و به عنوان مراکز نوآوری و خلاقیت اهمیت فزاینده‌ای دارند. آنها فرصت‌های شغلی و تحصیلی را فراهم می‌کنند و به نیازها و آرزوهای در حال رشد مردم پاسخ می‌دهند.

با این حال، شهرنشینی سریع و کنترل نشده اغلب ممکن است منجر به پراکندگی اجتماعی و فضایی و بدترشدن شدید کیفیت محیط شهری و مناطق روستایی اطراف شود (یونسکو، ۲۰۰۳) به ویژه، این امر ممکن است به دلیل تراکم بیش از حد ساختمان، از دست دادن فضاهای عمومی و امکانات رفاهی، زیرساخت‌های ناکافی، فقر تضعیف‌کننده، انزوای اجتماعی و افزایش خطر بلایای مرتبط با آب و هوا را بدنبال داشته باشد.

مجموعه شاخص‌های فرهنگ برای توسعه (CDIS)، میراث شهری، از جمله اجزای ملموس و ناملموس آن، یک منبع کلیدی در افزایش زیست‌پذیری مناطق شهری است و توسعه اقتصادی و انسجام اجتماعی را در یک محیط در حال تغییر جهانی تقویت می‌کند. آمار یونسکو (۲۰۱۲) روشن می‌کند که از آنجایی که آینده بشریت به برنامه‌ریزی و مدیریت موثر منابع وابسته است، حفاظت به یک استراتژی برای دستیابی به تعادل بین رشد شهری و کیفیت زندگی بر مبنای پایدار تبدیل شده است. در طول نیم قرن گذشته، حفاظت از میراث شهری به عنوان بخش مهمی از سیاست عمومی در سراسر جهان ظاهر شده است. این پاسخی به نیاز به حفظ ارزش‌های مشترک و بهره‌مندی از میراث تاریخ است.

با این حال، تغییر از تاکید بر بناهای معماری در درجه اول به سمت شناخت گسترده‌تر اهمیت فرآیندهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در حفظ ارزش‌های شهری، باید با انگیزه‌ای برای انطباق با سیاست‌های موجود و ایجاد ابزارهای جدید برای حفظ ارزش‌های شهری همراه باشد.

آمار یونسکو (۲۰۱۲) نیاز به ادغام و چارچوب‌بندی بهتر استراتژی‌های حفاظت از میراث شهری در چارچوب اهداف کلان توسعه پایدار کلی را، به منظور حمایت از اقدامات عمومی و خصوصی با هدف حفظ و ارتقای کیفیت محیط زیست انسانی می‌پردازد. این یک رویکرد منظرنگر برای شناسایی، حفاظت و مدیریت مناطق تاریخی در بافت‌های شهری وسیع‌تر، با در نظر گرفتن روابط متقابل اشکال فیزیکی، سازمان‌دهی و ارتباط فضایی، ویژگی‌ها و تنظیمات طبیعی و ارزش‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آنها پیشنهاد می‌کند. این رویکرد به نگرانی‌های مربوط به سیاست، حاکمیت و مدیریت مربوط به انواع ذینفعان، از جمله بازیگران محلی، ملی، منطقه‌ای، بین‌المللی، عمومی و خصوصی در فرآیند توسعه شهری می‌پردازد (یونسکو، (۲۰۰۳). مرکز میراث جهانی).

 

۱۰. حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس (در حیطه برنامه‌ریزی شهری است)

 حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس که به عنوان  میراث زنده  نیز شناخته می‌شود، بحثی است که برای چند دهه قبل از تصویب یک سند حقوقی بین‌المللی – کنوانسیون  ICH 2003 بر جامعه بین‌المللی مسلط بوده است. این کنوانسیون به طور گسترده به عنوان کنوانسیون حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس شناخته می‌شود و در سال ۲۰۰۳ به وجود آمد (J.M Shoboi, 2013).

مهمترین بخش پاسداری از سنت‌ها و عبارات شفاهی به عنوان ارکان اصلی میراث فرهنگی ناملموس، حفظ نقش روزمره آنها در جامعه (یونسکو) است. همچنین ضروری است که فرصت‌هایی برای انتقال دانش از فردی به فرد دیگر برای مثال، فرصت‌هایی برای بزرگ‌ترها برای تعامل با جوانان و انتقال داستان‌ها در خانه‌ها و مدارس زنده بماند. سنت شفاهی اغلب بخش مهمی از جشن‌ها و فرهنگی را تشکیل می‌دهد و این رویدادها ممکن است نیاز به ترویج داشته باشند و زمینه‌های جدیدی مانند جشنواره‌های داستان سرایی تشویق شوند تا به خلاقیت سنتی اجازه دهند ابزارهای جدیدی برای بیان بیابند. بر اساس روح کنوانسیون ۲۰۰۳ آنها، اقدامات حفاظتی باید بر سنت‌ها و عبارات شفاهی به عنوان فرآیندهایی متمرکز شود، که در آن جوامع آزادند میراث فرهنگی خود را کشف کنند.

قبل از کنوانسیون یونسکو، تلاش‌هایی توسط تعدادی از دولت‌ها برای حفاظت از میراث ناملموس خود به صورت قوانینی برای حفظ و ترویج فرهنگ ناملموس و ملموس انجام شده بود (دیکن، هریت و همکاران، ۲۰۰۴). دارایی‌های فرهنگی ناملموس مهم هستند و دارندگان این سنت‌های هنری و اجرایی، که به‌طور غیررسمی به عنوان گنجینه‌های ملی زنده شناخته می‌شوند، به رسمیت شناخته می‌شوند (یانگ جونگ سونگ (۲۰۰۳). کشورهای دیگر، از جمله کره جنوبی (اموال فرهنگی ناملموس مهم کره)، فیلیپین، ایالات متحده، تایلند، فرانسه، رومانی، جمهوری چک و لهستان از آن زمان برنامه‌های مشابهی ایجاد کرده‌اند (Kurin, Richard (2004).

در سال ۲۰۰۳ یونسکو کنوانسیون حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس را تصویب کرد و در ۲۰ آوریل ۲۰۰۶ اجرا شد. کنوانسیون توصیه می‌کند که کشورها و محققان فهرستی از میراث فرهنگی ناملوس را در قلمرو خود تهیه کنند و همچنین گروه‌هایی که این فهرست را نگهداری ‌کنند روی اطمینان از ادامه حیات آنها کار کنند. همچنین بودجه‌ای را فراهم کنند که به طور داوطلبانه در میان اعضای یونسکو جمع‌آوری شود و برای حمایت از حفظ میراث فرهنگی ناملوس شناخته شده و پرداخت شود (Kurin, Richard, 2004) ). یونسکو همچنین برنامه‌های فرهنگی ناملموس دیگری مانند فهرستی به نام اعلام شاهکارهای میراث شفاهی و ناملموس بشریت ایجاد کرده است. این فهرست در سال ۲۰۰۱ با ۱۹ مورد آغاز شد و ۲۸ مورد دیگر در سال ۲۰۰۳ و ۴۳ مورد دیگر در سال ۲۰۰۵ فهرست شد. تا حدی، فهرست اصلی به عنوان راهی برای اصلاح عدم تعادل در فهرست میراث جهانی تلقی شد، زیرا بسیاری از فرهنگ‌های نیمکره جنوبی را حذف کرد زیرا بناهای تاریخی یا دیگر جلوه های فرهنگی فیزیکی را تولید نکردند (کورین ریچارد ۲۰۰۴) در سال ۲۰۰۸ توسط فهرست میراث فرهنگی ناملموس یونسکو جایگزین شد.

اگرچه زبان زیربنای میراث ناملموس بسیاری از جوامع است، حفاظت و حفظ تک تک زبان‌ها خارج از محدوده کنوانسیون ۲۰۰۳ است، اگرچه آنها در ماده ۲ به عنوان وسیله‌ای برای انتقال میراث فرهنگی ناملموس گنجانده شده‌اند. زبان‌های مختلف نحوه بیان داستان‌ها، شعرها و آهنگ‌ها را شکل می‌دهند و همچنین بر محتوای آنها تأثیر می‌گذارند. مرگ زبان ناگزیر به از بین رفتن دائمی سنت‌ها و عبارات شفاهی می‌انجامد. با این حال، این خود عبارات شفاهی و عملکرد آنها در عموم هستند که به جای فرهنگ لغت‌ها، دستور زبان‌ها و پایگاه‌های داده، به بهترین وجه به حفظ یک زبان کمک می‌کنند. زبان‌ها در ترانه‌ها و داستان‌ها، معماها و قافیه‌ها زندگی می‌کنند و از این رو حفاظت از زبان‌ها و انتقال سنت‌ها و عبارات شفاهی ارتباط بسیار تنگاتنگی با یکدیگر دارند.

مهم‌ترین بخش حفظ سنت‌ها و عبارات شفاهی، حفظ نقش روزمره آن‌ها در جامعه است (ICH Article, 2013). برای مثال، فرصت‌هایی برای بزرگ‌ترها برای تعامل با جوانان و انتقال داستان‌ها در خانه‌ها و مدارس. سنت شفاهی اغلب بخش مهمی از جشن‌ها و فرهنگی را تشکیل می‌دهد و این رویدادها ممکن است نیاز به ترویج داشته باشند و با زمینه‌های جدیدی مانند جشنواره‌های داستان سرایی تشویق شوند تا به خلاقیت سنتی اجازه دهند ابزارهای جدیدی برای بیان بیابند. بر اساس روح کنوانسیون ۲۰۰۳، اقدامات حفاظتی باید بر سنت‌ها و عبارات شفاهی به عنوان فرآیندهایی متمرکز شود که در آن جوامع آزاد هستند تا میراث فرهنگی خود را کشف کنند.

جوامع، محققان و موسسات همچنین ممکن است از فناوری اطلاعات برای کمک به حفاظت از گستره کامل و غنای سنت های شفاهی، از جمله تغییرات متنی و سبک های مختلف اجرا استفاده کنند (ICH-UNESCO). به گفته میراث فرهنگی ناملموس، ویژگی‌های بیانی منحصربه‌فرد، مانند لحن و تعداد بسیارزیاد سبک‌های مختلف، اکنون می‌توانند به صورت صوتی یا تصویری ضبط شوند، همانطور که تعامل بین اجراکنندگان و مخاطبان و عناصر داستان غیرکلامی از جمله ژست‌ها و تقلید امکان پذیر است. رسانه‌های جمعی و فن‌آوری‌های کنش اجتماعی می‌توانند برای حفظ و حتی تقویت سنت‌ها و بیان‌ شفاهی با پخش نمایش‌های ضبط‌ شده هم برای جوامع مبدأ و هم برای مخاطبان وسیع‌تر مورد استفاده قرار گیرند.(Edited)

برنامه‌ریزی شهری نیاز است فضاهایی برای هنرهای نمایشی مانند تئاتر، استادیوم و غیره تخصیص دهد. به عنوان مثال، موسیقی شاید جهانی‌ترین هنر نمایشی باشد و در هر جامعه‌ای یافت می‌شود، واغلب به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از سایر اشکال هنر نمایشی و سایر حوزه‌های میراث فرهنگی ناملموس از جمله آیین‌ها، رویدادهای جشن یا سنت‌های شفاهی در نظر گرفته می‌شود و می‌توان آن را در متنوع‌ترین زمینه‌ها یافت چه مقدس چه توهین‌آمیز، کلاسیک یا محبوب، ارتباط نزدیک با کار یا از نوع سرگرمی (میراث فرهنگی ناملموس- یونسکو). موسیقی، رقص و تئاتر اغلب ویژگی‌های کلیدی ترویج فرهنگی هستند که برای جذب گردشگران در نظر گرفته شده است و به طور منظم در برنامه‌های سفر مجریان تور(گشت و گذار) قرار می‌گیرند، از این رو برنامه‌ریزی شهری باید از این امر محافظت کند.

اجرای تئاتر سنتی معمولاً ترکیبی از بازیگری، آواز، رقص و موسیقی، دیالوگ، روایت یا خواندن است، اما ممکن است شامل نمایش عروسکی یا پانتومیم نیز باشد(آوروک کا ۱۹۹۸). او همچنین معتقد است این هنرها فراتر از نمایش‌های ساده برای مخاطب هستند. ممکن است نقش مهمی در فرهنگ و جامعه ایفا کنند، مانند آهنگ هایی که در حین انجام کارهای کشاورزی خوانده می‌شوند یا موسیقی که بخشی از یک آیین است. در یک محیط صمیمی‌تر، لالایی‌ها اغلب برای کمک به خواب کودک خوانده می‌شود.

دیکن، هریت (و همکاران) (۲۰۰۴) تأیید می کند که حفاظت ممکن است شامل بهبود آموزش و زیرساخت برای آماده‌سازی مناسب کارکنان و مؤسسات برای حفظ طیف کامل هنرهای نمایشی باشد. این یک پیوند اصلی بین برنامه‌ریزی شهری و حفاظت از میراث فرهنگ ناملموس است. به عنوان مثال، مراسم جشن اغلب در زمان‌ها و مکان‌های خاص برگزار می‌شود و جنبه‌هایی از جهان بینی و تاریخ جامعه را یادآوری می‌کند. در برخی موارد، دسترسی به مراسم ممکن است برای اعضای خاصی از جامعه محدود شود. تشریفات آغاز و مراسم تدفین دو نمونه از این دست هستند. با این حال، برخی از رویدادهای جشن بخش کلیدی زندگی عمومی هستند و برای همه اعضای جامعه باز است. کارناوال‌ها و رویدادهایی به مناسبت سال نو، آغاز بهار و پایان برداشت محصول از مناسبت‌های فراگیر در سراسر جهان هستند.

دکسبری ان و گیلیته ۲۰۰۷، تأیید می‌کنند که اجراها ممکن است تحقیق، ضبط، مستند، فهرست‌بندی و بایگانی شوند. صداهای ضبط شده بی‌شماری در آرشیوهای سراسر جهان وجود دارد که قدمت بسیاری از آنها به یک قرن پیش باز می‌گردد. این ضبط‌های قدیمی‌تر در معرض تخریب هستند و ممکن است برای همیشه از بین بروند مگر اینکه دیجیتالی شوند. فرآیند دیجیتالی کردن اسناد باعث حفظ و شناسایی آنها می‌شوند (Ferraro, G. (1998).

کانال‌های رسانه‌های فرهنگی، مؤسسات و صنایع نقشی حیاتی در تضمین دوام اشکال سنتی هنرهای نمایشی افزایش مخاطبان و افزایش آگاهی در میان عموم مردم بازی می‌کنند (فرارو، جی (۱۹۹۸). مخاطبان می‌توانند از جنبه های مختلف شکل بیان مطلع شوند، به آن اجازه می‌دهد تا محبوبیت جدید و گسترده‌تری به دست آورد و در عین حال دانش را ترویج می‌کند که به نوبه خود علاقه به تنوع محلی یک فرم هنری را تشویق و منجر به مشارکت فعال در خود اجرا شود(توماس  ۱۹۹۸).

 

۱۱. چالش‌های حفاظت از میراث فرهنگی

به گفته هافستد، جی (۱۹۹۴)، روایت‌ها، عبارات و سنت‌های شفاهی مانند سایر اشکال میراث فرهنگی ناملموس توسط شهرنشینی و شهری شدن سریع، مهاجرت در مقیاس بزرگ، صنعتی شدن و تغییرات محیطی تهدید می‌شوند. کتاب‌ها، روزنامه‌ها و مجلات، رادیو، تلویزیون و اینترنت می‌توانند تأثیر مخربی بر این سنت‌ها داشته باشند.

رسانه‌های جمعی مدرن ممکن است به طور قابل توجهی اشکال سنتی بیان شفاهی را تغییر دهند یا جایگزین کنند. اشعار حماسی که زمانی چندین روز طول می‌کشید تا به طور کامل بازخوانی شوند، ممکن است به چند ساعت تقلیل یابند و آهنگ‌های سنتی خواستگاری که قبل از ازدواج خوانده می‌شدند ممکن است با سی‌دی یا فایل‌های موسیقی دیجیتال جایگزین شوند (کورین ریچارد ۲۰۰۴).  

بسیاری از اشکال هنرهای نمایشی امروزه در معرض تهدید هستند.  همانطور که رویه‌های فرهنگی استاندارد می‌شوند، بسیاری از شیوه‌های سنتی کنار گذاشته می شوند (کورین ریچارد، ۲۰۰۴) او همچنین می‌گوید که حتی در مواردی که محبوبیت بیشتری پیدا می‌کنند، فقط عبارات خاصی ممکن است سودمند باشند در حالی که دیگر عبارات شفاهی آسیب می‌بینند.

در موارد دیگر، اگر برنامه‌ریزی شهری چنین مناطقی را حفظ نکند، عوامل اجتماعی یا محیطی گسترده تر ممکن است تأثیر جدی بر سنت‌های هنر نمایش بگذارد. برای مثال، جنگل‌زدایی می‌تواند جامعه‌ای را از چوب برای ساختن سازهای سنتی مورد استفاده برای اجرای موسیقی محروم کند (Schein, E. (1984). بسیاری از سنت‌های موسیقی برای تناسب با اشکال غربی نت ‌نویسی تطبیق داده شده‌اند، بنابراین ممکن است ضبط شوند، اما این روند می‌تواند مخرب باشد. بسیاری از فرم‌های موسیقی از مقیاس‌هایی با تن‌ها و فواصل استفاده می‌کنند که با فرم‌های استاندارد غربی و ظرافت‌های آهنگی مطابقت ندارند و ممکن است در فرآیند رونویسی از بین بروند (J.M Shoboi, 2013).

مهاجرت، به‌ویژه مهاجرت جوانان، ممکن است کسانی را که به انواع میراث فرهنگی ناملموس عمل می‌کنند، از جوامع خود دور کند و برخی از اقدامات فرهنگی را به خطر بیاندازد (J.M Shoboi, 2013). با این حال، اعمال اجتماعی مانند آیین‌ها و رویدادهای جشن ممکن است به عنوان مناسبت‌های ویژه‌ای باشد که در آن مردم به خانه برمی‌گردند تا با خانواده و جامعه خود جشن بگیرند، هویت خود را تأیید کنند و با سنت‌های جامعه پیوند برقرار کنند (آمار یونسکو (2012).

یونسکو، (۲۰۰۳) مرکز میراث جهانی، تأیید می‌کند که مانند سایر اشکال میراث فرهنگی ناملموس، جهانی‌شدن چالش‌های مهمی را برای بقای اشکال سنتی صنایع دستی ایجاد می‌کند. تولید انبوه، چه در سطح شرکت‌های بزرگ چند ملیتی و چه در صنایع خانگی محلی، اغلب می‌تواند کالاهای مورد نیاز زندگی روزمره را با هزینه کمتر، هم از نظر ارز و هم از نظر زمان، نسبت به تولید دستی (آمار یونسکو (۲۰۱۲) تامین کند.

تولید انبوه، چه در سطح شرکت‌های بزرگ چند ملیتی و چه در صنایع خانگی محلی، اغلب می‌تواند کالاهای مورد نیاز برای زندگی روزمره را با هزینه کمتر، هم از نظر ارز و هم از نظر زمان، نسبت به تولید دستی تامین کند (آمار یونسکو (۲۰۱۲).

بسیاری از صنعتگران برای سازگاری با این رقابت تلاش می‌کنند. فشارهای محیطی و اقلیمی بر صنایع دستی سنتی نیز تأثیر می‌گذارد، با جنگل‌زدایی و پاکسازی زمین که در دسترس بودن منابع طبیعی کلیدی را کاهش می‌دهد یا حتی در مواردی که صنایع دستی سنتی به یک صنعت بدیل می‌شود، افزایش مقیاس تولید ممکن است منجر به آسیب به محیط زیست شود (صدای میراث فرهنگی در اروپا) http://www.tshwane.gov.za/tshwane2055).

 

نتیجه‌گیری

فرهنگ باید به عنوان یک عنصر کلیدی در تمام سیاست‌ها و برنامه‌های توسعه پایدار لحاظ شود. ترکیب فرهنگ با توسعه می‌تواند به برآورده کردن نیازهای فعلی بدون به خطر انداختن توانایی نسل‌های آینده برای تأمین نیازهای خود، منجرشود. بنابراین، برای دستیابی به توسعه پایدار واقعی، باید به تعامل فرهنگ و توسعه توجه ویژه‌ای داشت.

 

منابع و ماخذ:

حسین فتاحی اردکانی،۱۴۰۲

مهرداد نوابخش، ۱۳۹۴

 

CULTURE AND SUSTAINABLE DEVELOPMENT، PETER NAIBEI  on 03 October 2014.

http://www.europanostra.org/coming-events/209

http://www.tshwane.gov.za/tshwane2055

رفتن به نوار ابزار