جامعه مدیران فرهنگی ایران
جامعه مدیران فرهنگی ایران

محمد دماوندی‌نیا

دانش‌آموخته مدیریت فرهنگی

حوادث اخیر، پیامی مهم برای مدیران فرهنگی

مسائل این چند روز اخیر در کشور شاید باعث شود برخی مدیران فرهنگی عمیق‌تر به مسائل نسل جدید و نسل‌های اخیر نگاه کنند. حضور نوجوانان و جوانان کم سن و سال در بین معترضین پیام‌های مهمی برای عزیزان در حوزه مدیریت فرهنگی خواهد داشت.

در این یادداشت به چند بُعد این موضوع می‌پردازم.

نسل‌های دو دهه اخیر کشور زیست و رشدشان در فضای سنتی (کوچه‌ها و محله‌ها و ..) نبوده است. زندگی آپارتمان‌نشینی و برخورد بسیار کم با همسالان و گذران دوران کودکی در کنار کودکان دیگر باعث روآوردن نسل‌های جدید به بازی‌ها و زیست مجازی شد. دیگر هم‌بازی کودکان، بچه‌های همسایه و … نبودند، شخصیت‌های کارتونی و بازی‌های رایانه‌ای بودند. شخصیت‌هایی که کودک و نوجوان ساعت‌های زیادی در طول روز با آنها زندگی می‌کردند. وقتی هم که به ابزارهای مختلف زندگی‌شان نگاه می‌کنند (لباس، لوازم التحریر، کتاب و …) آثارشان را می‌دیدند و با آنها بزرگ شدند. مسائل اقتصادی خانواده‌ها از طرفی باعث حضور کمرنگ‌تر پدرها در خانه‌ها شد، پدرانی به زعم روانشناسان شخصیتی بسیار مهم و اثرگذار در زندگی دختران نوجوان هستند. همچنین مادران شاغلی که بچه‌ها را در سنین مهم شکل‌گیری عواطف و … به مهدکودک‌ها سپردند. (اینها بخشی از تبعات فضای مدرنیته در کشور ماست.) شکاف بین نقش پدر و مادر در خانواده با فرزندان باعث گسست پیوندهای عمیقی که در گذشته بوده می‌شود، گاهی با این جمله‌ها در صحبت‌های افراد مسن روبرو می‌شویم که: ما جلوی پدر و مادرمان پای‌مان را هم دراز نمی‌کردیم، درشتی نمی‌کردیم و … . اینها نشانه‌های کمرنگ‌شدن آن رشته‌های عاطفی در بین اعضای خانواده‌هاست.

اما این بچه‌ها وقتی در فضای آموزشی و مدارس که وارد می‌شدند با الگوهای متفاوتی مواجه می‌شدند، الگوهایی که ساعت‌های زیادی از شبانه‌روز را با آنها می‌گذراندند و الگوهای مورد ارائه در فضاهای آموزشی و رسمی جامعه را نه در کارتون‌ها دیده بودند و نه در بازی‌ها و … . فضای فرهنگی کشور و مدیران فرهنگی در طول سه دهه اخیر نتونسته بودند فضای رسانه و فضای زیست کودکان و نوجوانان را در فضای خانه و رسانه‌هایی که با آن مواجه بودند بر مبنای هویت ملی رشد دهند. مدیران فرهنگی در این چندین سال در فضایی خیالی با فعالیت‌های غیراصولی فکر می‌کردند که جامعه در مسیر سیاست‌های فرهنگی هست که در جلسات‌شان برنامه‌ریزی می‌کردند و با چند دستورالعمل رفع تکلیفی آن را به همه جا ابلاغ می‌کردند (بدون اینکه فضای جغرافیای فرهنگی را در آن برنامه‌ها لحاظ کنند).

این کودکان و نوجوان‌ها بعد از دو دهه حالا به سن جوانی رسیدند با تفکرات و ذهنیت‌هایی که با فرهنگ رسمی کشور فاصله گرفته، نسبت به ارزش‌های رسمی و عمومی کشور در دهه‌های گذشته غریب شدند و درک متقابل بین پدر و مادرها و مدیران فرهنگی با آنها ایجاد نشد. این جوان‌ها نه با تاریخچه سیاسی کشور آشنایی دارند و نه با فرهنگ مورد نظر مدیران فرهنگی!

وقتی هم چیزی را به عنوان خواسته بخواهند مطرح کنند الگوی رفتاری‌شان بر مبنای آموزه‌های این چندین سال زندگی‌شان است که در بازی‌های رایانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی و … با آنها مواجه شدند.

نکته مهمتر اینکه این نسل‌ها به تبع سبک‌زندگی و مواجهه با فضای رسانه‌ای جهانی، نسل‌هایی با آموزه‌های مختلف از کشورهای مختلف جهان شدند، بخشی از فرهنگ کره‌ای، بخشی از فرهنگ آمریکایی، بخشی از فرهنگ غربی و .. . این موضوع خطر مهمی برای فرهنگ ایران هست چرا که مدیران فرهنگی کشور برای جزء جزء سبک زندگی نسل‌های جدید الگویی فراگیر ارائه ندادند، چه از لحاظ پوشش، چه بازی‌ها و رفتارهای متقابل اعضای خانواده با هم و بسیاری مسائل ریز و درشت دیگر.

البته این توضیحات را به کل فضای جامعه تعمیم نمی‌دهم. بخشی از جامعه که از لحاظ وضعیت اقتصادی در جایگاه بهتری هستند، مدارس‌شون، معلم‌های‌شان و … با طبقات دیگر جامعه متفاوت است و اینها درک متقابلی نسبت به سبک زندگی و شرایط طبقات دیگر جاامعه ندارند و همچنین بخشی از جامعه در فضای ترویج و تبلیغ ارزش‌های رسمی حاکمیت رشد کردند، مدارس جداگانه، شهرک‌های جداگانه(که در مورد ایجاد شکاف فرهنگی در ایجاد این شهرک‌ها نقدهای جدی وارد است)، دانشگاه جداگانه و … . که معمولا از این قشر در فضای مدیریتی کشور استفاده می‌شود و این جوانان در آینده اگر مدیر فرهنگی و مدیران میانی، ارشد و سیاست‌گذار کشور شوند شاید درک درستی از فضای غالب نداشته باشند و این باعث سیاست‌گذاری‌های فرهنگی نادرست در کشور شود. در حقیقت این روند جامعه را لایه لایه می‌کند، که این لایه لایه شدن باعث شکاف‌های متعدد در عرصه‌های گوناگون می‌شود، شهروندانی با خواسته‌های غیرقابل درک برای لایه‌های دیگر جامعه!

مسئله‌ای که عزیزان به عنوان مدیران فرهنگی باید در موردش تلاش کنند، راهکارهایی برای کاهش این شکاف‌های طبقاتی و درک متقابل افراد جامعه با یکدیگر و همچنین سیاست‌هایی در راستای یکپارچگی فرهنگی کشور است در فضایی که سیاست‌های فرهنگی غالب در دنیا به سمت یکسان‌سازی فرهنگی پیش می‌رود، سیاست‌هایی که رهبر معظم انقلاب حدود سه دهه است که با کلیدواژه‌های گوناگون آن را به مدیران فرهنگی گوشرد و اخطار کردند.

رفتن به نوار ابزار