جامعه مدیران فرهنگی ایران
دانش‌آموخته مدیریت و برنامه‌ریزی فرهنگی

ملاحظاتی در باب سیاست‌گذاری شعر کودک

مطالعات نشان می‌دهد «گفتمان کودک و کودکی» در ایران تغییر کرده است. این تغییر باعث شده مفاهیمی چون «کودک» و «کودکی» به شدت با ابهام در تعریف مواجه شود. دلیل این ابهام ناشی از آن است که تعریف کودک و کودکی طی نیم قرن گذشته غالباً زیر سیطره «روانشناسی» بود. در سطح جهانی نیز «مطالعات کودک» در قرن بیستم اغلب تحت سیطره سنت «روانشناسی رشد» قرار گرفته بود که در آن «کودکی تمرینی برای رسیدن به جایگاه بزرگسالی دیده شده که مسیر آن را میتوان بر اساس سن، رشد جسمانی و توانایی شناختی ترسیم کرد». اما در چند دهه اخیر موضوع کودک و موضوعات مرتبط با آن نظیر «فرهنگ کودکان» فراتر از روانشناسی رفته و صاحبنظران رشته‌های مختلفی نظیر جامعه‌شناسی، اقتصاد، رسانه، علوم ارتباطات، سینما، مدیریت، صنایع فرهنگی، زبانشناسی، مطالعات فرهنگی، حقوق، صنعت سرگرمی، انیمیشن و … نیز علاقه‌مند ورود به حوزه کودک شدند.
زمینه تاریخی و شرایط کودکی که ما بزرگسالان چند دهه پیش آنرا تجربه کردیم با آنچه اغلب کودکان امروزی تجربه می‌کنند بسیار متفاوت است. علاوه بر این روندهایی چون کوچک‌شدن اندازه خانواده در ایران، نگرانی از کم‌شدن تعداد خواهر و برادر در خانوارهای نسل‌های آینده، افزایش امکانات تفریحی و رفاهی کودکان امروز به نسبت نسل‌های گذشته در منزل، تغییر شیوه‌های فرزندپروری، استفاده بیش از حد از رسانه‌های مختلف توسط کودکان – از ماهواره و تلویزیون گرفته تا بازی‌های الکترونیکی و حضور روزافزون کودکان در بستر شبکه‌های اجتماعی موبایلی – معنای «کودک و کودکی» را دستخوش تغییرات جدی کرده که این تغییرات واقعیت‌های جدیدی به ما بزرگسالان تحمیل کرده است.
واقعیت تغییریافته کودکی در ایران امروز، که بروز جدی‌تر آنرا حداقل در بیست سال اخیر و به دنبال تغییرات شتاب‌آلود در ساختار فرهنگ و ارزش‌های خانواده، دیجیتالی‌شدن فرهنگ، دموکراتیک‌شدن روابط بین فرزند و والدین، مصرفی‌شدن فرهنگ، فراغتی‌شدن فرهنگ، کالایی‌شدن فرهنگ و … شاهد بوده‌ایم، انعکاسی از تغییر گفتمان‌هایی است که در حوزه مطالعات کودک و کودکی در ایران رخ داده است. نگاه به کودک در ایران کمتر بر مدار سنت‌های بین‌رشته‌ای و بین پارادایمی استوار بوده است. به همین خاطر صاحبنظرانی چون دکتر ذکایی معتقدند «مطالعات کودک و کودکی» کمتر اسبابی برای نظریه‌پردازی، مطالعه و به دنبال آن سیاست‌گذاری و کاربرد علمی مطالعات در زندگی روزمره مهیا کرده است.
از سوی دیگر تغییرات اجتماعی در ایران نشان می‌دهد شاخص‌های خانواده در نیم قرن گذشته تغییرات اساسی داشته است. در سال 1335 نسبت جمعیت روستایی به شهری در ایران 25 به 75 درصد بوده است. این وضعیت در سرشماری که اواسط دهه 90 صورت گرفت کاملاً برعکس شده، یعنی 75 درصد از جمعیت کشور امروز ساکن شهرها، کلانشهرها و حومه‌های شهری هستند و حدود 25 درصد در اقامتگاه‌های روستایی زندگی می‌کنند. این روند شهری‌شدن اگر چه برخی شاخص‌های رفاه اجتماعی را در بین خانواده‌ها افزایش داده اما تبعات منفی نیز از خود به جای گذاشته که پدیده‌هایی چون کودکان کار، خشونت علیه کودکان، کودک‌فروشی در شهرهای بزرگ بواسطه فقر و مشکلات اقتصادی، پایین‌آمدن سن فحشا و اعتیاد از جمله مصادیق آن هستند. مسئله دیگری که «فرهنگ کودکان» در ایران با آن مواجه است «تنوع فرهنگی» است. اَشکال این تنوع در سه حوزه تنوع دینی، تنوع زبانی و تنوع قومی برای سیاست‌گذاری فرهنگی بسیار حائز اهمیت است. در دو دهه گذشته سیاست‌های فرهنگی در زمینه کودکان ایران در قبال این تنوع فرهنگی و قومیتی چندان شفاف نبوده و به نظر می‌رسد عدالت فرهنگی در میان اقوام و قومیت‌های ایران به درستی محقق نشده است.
شعر کودک اما در این بین چه وضعیت و جایگاهی دارد؟ وقتی از شعر کودک سخن می‌گوییم بایستی پرسید شعر برای چه کودکی؟ اینجاست که تغییر در گفتمان‌های کودکی و توجه به تغییر در فرهنگِ کودکان برای شاعر اهمیت پیدا می‌کند. امروز شاعر کودک برای کدام «کودک ایرانی» شعر می‌سُراید؟
به باور اینجانب شعر یک «سرمایه ملی» است. شاید اگر روزی قرار باشد سرمایه‌ها و دارایی‌های کشورمان را از منظر حسابرسی بررسی کنیم، ارزش این دارایی از ارزش عددی دارایی‌های دیگر همچون نفت، گاز، معادن و ذخایر زیرزمینی بیشتر شود و قطعاً اینگونه خواهد بود. ملتی که نفت نداشته باشد می‌تواند با اتکاء بر سرمایه‌ها و دارایی‌های دیگر زنده بماند و زندگی کند. اما ملتی که شعر و ادبیات نداشته باشد فقیر است. خوشبختانه در سال‌های پس از انقلاب جان‌های آگاه، ذوق‌های فیاض و قلم‌های خلاق، شعر کودک و به بیان درست‌تر «ادبیات کودک» را غنا بخشیدند. گمان می‌کنم این تعبیر بنده که امروز شعر کودک از دوران نابالغی و کودکی خارج شده و در دوران جوانی قرار دارد را شاعران و نویسندگان حوزه ادبیات کودک تأیید و تصدیق کنند.

قطعاً شعر کودک در روزگار ما تا رسیدن به دوران بلوغ و بالندگی فاصله دارد. اما این فاصله چندان دور نیست و با همت شاعران جوان این مسیر با شتابی بیشتر طی خواهد شد.
جهت بالندگی بیشتر شعر کودک چند توصیه برای حوزه هنری کودک و نوجوان می‌توان متصور بود. توصیه اول این که تلاش کنید از زبان فارسی صیانت شود. زبان فارسی یکی از مهمترین عناصر «هویت ملی» ماست. متأسفانه در سال‌های اخیر کاسبان ناآگاه، ناشران ناوارد و هنرمندان بی‌سوادی پا به عرصه شعر و داستان کودک گذاشتند که زبان فارسی را به شدت تخریب کرده‌اند.
توصیه دوم اینکه عرصه نویسندگی و شاعری تافته‌ی جدا بافته‌ای از هنرهای دیگر نیست. آن شاعری می‌تواند شعر خلاق، زیبا، فخیم و ماندگار بسُراید که علاوه بر ادبیات با شاخه‌های دیگر هنر مثل موسیقی، معماری و نقاشی نیز آشنایی داشته باشد. درهم‌کنشِ هنرها خاصیت افزایشی پیدا خواهد کرد.
توصیه سوم اینکه بهتر است نویسندگان شعر و داستان کودک دائماً تجربه‌های خود از دنیای کودکان را عمق ببخشند. بهترین منتقد برای یک شاعر یا قصه‌نویس، خودِ کودکان هستند.
توصیه‌ چهارم اینکه در بین اسناد سیاست‌گذاری فرهنگی در کشورمان تنها سندی که تصویر نسبتاً روشنی از هویت و خصوصیات کودکِ ایده آل در جمهوری اسلامی ترسیم کرده «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» است که در سال 1390 در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید. در این سند 45 ویژگی برای یک کودک مطلوب و طراز انقلاب اسلامی ذکر شده که انتظار می‌رود آموزش و پرورش چنین کودکانی تربیت کند. قطعاً حوزه هنری کودک و نوجوان می‌تواند یکی از نهادهای کمک‌کننده به تحقق اهداف این سند باشد.
توصیه پنجم اینکه اگر انتظار داریم شعر کودک و ادبیات کودک در سال‌های آینده از یک رشد کیفی برخوردار گردد لازمه‌اش بازنگری در «فلسفه ادبیات کودک» است. ادبیات در هیچ کشوری رشد نکرد الّا اینکه فیلسوفانی که یا خود ادیب بودند یا در کنار ادیبان و نویسندگان و شاعران تفلسف کردند به غنای ادبیات آن دوره کمک کردند. ادبیات کودک در آینده‌ای نه چندان دور با پرسش‌های شالوده‌شکنی مواجه خواهد بود که تنها و تنها فلسفه ادبیات قادر به پاسخگویی به آنها خواهد بود. به همکاران مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری پیشنهاد می‌کنم شرایط گفتگو با فیلسوفان و اندیشه‌ورزان حوزه ادبیات کودک را در گعده‌ها، برنامه‌ها و نشست‌ها فراهم کنند
و توصیه آخر اینکه حوزه‌ی هنری باید در شیوه‌های استعدادیابی‌اش تجدیدنظر کند. شاعران و نویسندگان خوش‌ذوقی در اکثر نقاط کشور هستند که متأسفانه مکانیسم‌های فعلی استعدادیابی قادر به شناسایی، آموزش، پرورش، رشد، حمایت و معرفی آنها به جامعه‌ی ادبی ایران و جهان نیستند. گاهی برخی از این استعدادها زیر خروارها بی‌توجهی، تبعیض، شناسایی غلط و سرمایه‌گذاری غلط مدفون شده و دیده نمی‌شوند. گاهی برخی از استعدادها هدر می‌روند. یادمان نرود شناسایی، کشف و پرورش استعدادهای هنری یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های حوزه‌ی هنری است.

رفتن به نوار ابزار