نام کاربری : ایمیل : نام : نام خانوادگی آدرس وب سایت : تاریخ ثبت نام : نقش کاربر:
اشتراک گذاری
عباس محمدی
دکترای مدیریت و برنامهریزی فرهنگی
رفتارسازی، فرهنگ گفتوگو و گفتمان انتقادی ضرورتی انکار ناپذیر
در بستری از زمان میزییم که بر اثر تحولات سریع در عرصه علم و فناوری تغییرات بنیادینی در زندگی فردی و اجتماعی روی داده است.تحولاتی که رهیافت آن را میتوان در پیشرفتهای اعجازگونهامور مادیمشاهده کرد. اما در اینمیان زیست جوامع انسانی با چالشهای اخلاقیو رفتاری مواجه شده است. که در صورت عدم توجه به آن هویت انسانی و اجتماعی تهدید میشود. از جمله موضوعاتی که امروز به عنوان نگرانی قلمدادمیگردد فرهنگ گفتوگو است که اگر دراین زمینه فرهنگسازی و رفتارسازینگردد با یک گسل اجتماعیمواجه میشویم به گونهای که اختلاف بین نسلها را با تضاد مواجه میکند. از این رونیازمند آنیم که بستری مناسب برای جهتدهی و هدایت افکار عمومی فراهم کنیم تامطالبهگری و پرسشگری از مسیر خود منحرفنشود و در این میان نقشنخبگان فکریو صاحبان اندیشه را در موضوعاتی از قبیل علل چالشهای زیستی، عدم توجه به هویت انسانی و اجتماعی، فرهنگ گفتوگو، فرهنگسازی و رفتارسازی، اختلاف بین نسلی، گفتمان انتقادی، آموزشهای لازم در جهت مطالبهگری و پرسشگری، نقش نخبگان فکری و صاحبان اندیشه و نقش رسانهها و نویسندگان و … را یک ضرورت میپنداریم. لیکن بنمایه کلام در زیست جتماعی انسان نهفته است که ناگزیر از زندگی جمعی بوده و منافع و مضار موجود در آن برای همگان میباشد و همه مردم سرگرم منافع شخصی خود هستند. و در این میان بقول آدورنو رسانهها از مخاطب خود میپرسند چه برنامههایی را بیشتر دوست دارند تا پروژه “احمق سازی” خود را تکمیل کنند. در جایی خواندنم که در موزه میامی،موزی را به دیوار چسبانده بودند و بهعنوان اثر هنری به مبلغ۱۲۰هزار دلار فروخته شده بود که توسط یک هنرمند امریکایی بنام دیوید داتونا از دیوار کنده و خورده شد و کار خودش را یک اجرای هنری بنام “هنرمند گرسنه” توصیف کرد.
آنچه برای تأمل در واقعه موز خورده شده وجود دارد این است که خریدار با چنین مبلغی برای یک موز ثروتش را به رخ دیگران میکشد و میگوید میتواند۱۲۰هزار دلار را قاب کرده و به دیوار بچسباندپیغام این حرکت به جامعه این است که پول ارزش همه چیز را تعیین میکند و همینطور برداشت بنده از حرکت آن هنرمند این است که گرسنگان نیز برای سیر کردن خود باید از بجا ماندهها یا سر ریز درامدهای عدهای در جامعه تغذیه کنند در چنین جامعهای، سرمایهداری و پول و ثروت ملاک و محکی برای موفقیت میباشد به گفته مرتون جامعهشناس امریکایی در “نظریه ساختاری فرصت و فقر” اعضای آن جامعه برای رسیدن به ثروت هر راهی را مجاز دانسته و هدف اصلی افراد دستیابی به پول و ثروتبه هر قیمتی میباشد. لذا دایره قدرت برای رسیدن به ثروت به عنوان یک پلتفرم کسب و کار پر رونق در اذهان جامعه تعریف میشود. و اینجاست که اخلاق و مردمگرایی از دایره موجودیت خود حذف میشود. اعتماد از بین رفته و کلاهبرداری و دغلبازی و دروغگویی، خیانت در .امانت و احتکار و کمفروشی و گرانفروشی رونق پیدا میکند
.در دوران زندگی مدرن انسان ویرانهها دیگر یادآور شکوه از دست رفته ایران و یا روم باستان نیستند. بلکه تخریبی را به رخ میکشند که در “زهدان ایده پیشرفت و ترقی” جای دارد. به تعبیر هرودت: “بدترین شکنجه برای انسان این است که از فساد همه چیز آگاه باشد و بر اصلاح کردن آن قادر نباشد. در جامعه ما مطالبهگری و تفکر انتقادی با فریاد کردن ناهنجاری موجود در ساختارها است و راه اصلاح را هم در تغییر دیوارها و جزئیات میدانند حال آنکه اصلاح باید در تفکرات و مبانی فکری اتفاق بیافتد.. تفکری که بفهمد و بداند که
عدالت اجتماعی و اصلاح را باید، در هویت انسانی و اجتماعی جستجو کرد. تفکری که بفهمد و بداند که عدالت اجتماعی و اصلاح را باید، در هویت انسانی و اجتماعی جستجو کرد.
عدم وجود فرهنگ گفتوگو خود نشان بیبنیانی است، از هویت اجتماعی جامعه که تحمل و تابآوری را در جامعه ما به حداقل و بلکه به صفر نزدیکتر کرده در اینکه مطالبهگری و تفکر انتقادی در جامعه باید شکل بگیرد شکی نیست، اما متقدم بر آن نیاز به رشد فردی و توانمندسازی اجتماعی افراد است، در جامعهای که مطالبهگری در اخلاق حداقلی قرار دارد نباید انتظار شگلگیری فرهنگ گفتوگو را داشت. وقتی سقوط دیگران ترجمان سقوطاخلاقی ما باشد چگونه میتوان “سخن گفت” و “فرهنگ گفتوگو” را انتظار داشت. باید خواند و یاد گرفت، نکتاب خواندن تجربه زندگی دیگران است هر چند به چشم غیر واقعی،یاد بگیریم که چطور بدون اینکه خود در ماجرایی دخیل باشیم بتوانیم دنیار را در چارچوب دیگری ببینیم. و همدیگر را در منافع شریک و برای جلوگیری از ضررها سعی و تلاش کنیم. به تعبیری موز بهدیوار را نه برای خود ثروت و ملاک برتری و Etnoentrism )قوم پرستی نژاد پرستی) بدانیم بلکه موز را به گرسنگان برسانیم تا عدالت اجتماعی را در جامعه نهادینه کنیم.
رفتارسازی در نتیجه در تغییر نگرشها، ارزشها، هویت و شخصیت و انگیزهها می باشد. در این راستا یکی از راهکارهای اساسی سرمایه گذاری در تربیت محور کردن آموزش کودکان بهعنوان پیشگیری قبل از وقوع و برای تاثیرگذاری در اقشار جامعه بهوسیله نخبگان و صاحبان اندیشه و نقش بایسته رسانهها و نویسندگان در فرهنگسازی و رفتارسازی بسیار با اهمیت بوده و باید برنامهریزی و تلاش ویژه نمود. در رویکرد ساختاری نیز توجه به تغییر رفتار مسئولان و مدیران و بهبود عملکرد آنها در مسیر تغییر و ارتقای ارزشها و کاهش فساد، و مردمگرایی و برآوردن انتظارات مشروع جامعه تاثیرگذار خواهد بود