نام کاربری : ایمیل : نام : نام خانوادگی آدرس وب سایت : تاریخ ثبت نام : نقش کاربر:
اشتراک گذاری
محمد دماوندینیا
دانشآموخته مدیریت فرهنگی
حوزه کودک و نوجوان جای آزمون و خطاهای بیپشتوانه نیست
چند روزیست که در فضای رسانهای کشور بحثی مبنی بر جابجایی کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانههای عمومی کشور مطرح شد، پیشنهادی که از نحوه اطلاعرسانی تا واکنشهای مدیران و فعالان فرهنگی جای سؤال بوجود آورد.
آنچه که در این موضوع حائز اهمیت است بیان یک موضوع درونسازمانی و بین سازمانی در فضای رسانهای کشور میباشد. مسئولان امر فارغ از درست یا نادرست بودن این پیشنهاد، میبایست پاسخگوی این موضوع باشند که چرا چنین موضوعی رسانهای شده است؟ آیا فضای رسانهها جایی برای کشمکشهای سازمانیست؟!
آنچه که در توصیههای رهبر معظم انقلاب به وفور دیده شده است مخالفت ایشان با بیان مسائل درونسازمانی و حتی بینسازمانی در فضای مطبوعاتی است، چرا که در بسیاری از موارد این نوع عملکرد نه تنها موضوعی را حل نمیکند بلکه به تنش و هیجانهای نامناسب در فضای افکار عمومی کشور منجر میشود که ممکن است تا ماهها انرژی و هزینههای مختلف به دولت و کشور تحمیل کند.
در وهله بعد میبایست به این موضوع بپردازیم که آیا یک دستگاه دولتی اجازه تصاحب ساختاری از ساختارهای دستگاه دیگر دولتی را دارد؟ و چه نهاد و دستگاهی میبایست به این موضوع به شکل کارشناسی ورود پیدا کند؟
پس از پاسخ به این سؤالات به اصل این پیشنهاد و موضوع میپردازیم.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساختاریست که به منظور فعالیت ویژه و تخصصی در حوزه کودک و نوجوان ایجاد شد. در طی این سالها سرپرستی آن به چند بخش واگذار شد که آخرین بخش وزارت آموزش و پرورش در سال 1360 بود. الحاقی که طبق ساختارهای موجود کشور بهترین پیشنهاد در آن زمان به شمار میرفت. اما طبق نظر منتقدان کانون در دو دهه اخیر روندی نزولی را در کارنامه خود طی کرد. این موضوع باعث شد تا شاید نظراتی در راستای تغییر سرپرست آن در بین مدیران مطرح شود، اما باید دید تغییر ساختار میتواند به بهبود وضعیت آن کمک کند؟!
با نگاهی به شرح وظایف و سیاستهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میبینیم که تنها در 3 جا به موضوع کودک پرداخته شده است که دو مورد آن مربوط به کتابخوانی در حوزه کودک است و یک مورد آن در مورد مسائل رفاهی کارکنان مهدکودکها و … است. همچنین تنها در یک مورد در این وظایف و سیاستها به شکل مشخص در حوزه نوجوان بوده است که در حوزه ترویج کتابخوانی میباشد.
سؤالی که از مدیران فرهنگی در مورد این پیشنهاد پرسید این است که آیا حوزه کودک و نوجوان تنها در کتابخوانی خلاصه میشود؟
آیا حوزه کودک و نوجوان تنها در هنر خلاصه میشود که برخی از موافقان این موضوع هنر را محور اصلی پیشنهادشان عنوان کردهاند؟
آیا گسترش کتابخوانی حاصل سیاستهای فرهنگی در این حوزه نیست؟
وزارتخانهای که در شرح وظایفش اشارهای به موضوع پرورش و تربیت کودکان و نوجوانان ندارد چطور میتواند متولی مرکز مهمی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شود که پرورش و تربیت این قشر در بطن فعالیتهای فرهنگی آن است؟
آیا ساختارهای موجود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متناسب با آسیبشناسی، برنامهریزی و سیاستگذاری در حوزه کودک و نوجوان طراحی شده است؟
آیا مدیران میانی و کارکنان این وزارتخانه در کل کشور آشنا به حوزه کودک و نوجوان هستند که بتوانند سیاستهای ابلاغی را اجرا کنند؟
و دهها پرسش اصولی در حوزه مدیریت فرهنگی.
اما در مورد عملکرد کانون در این سالها میبایست آسیبشناسیهای لازم صورت گیرد چرا که تنها دستگاه دولتی که طبق شرح وظایفش میتواند در حوزه کودک و نوجوان تأثیرگذار باشد آموزش و پرورش است. عملکرد ضعیف این وزارتخانه دلیل محکم و لازم برای انتقال مرکز مهمی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به یک دستگاه دیگر که شایستگیهای لازم برای تصدی این مسئولیت را ندارد، نیست. اما نباید از آسیبشناسی عملکرد این وزارتخانه در حوزه کودک و نوجوان غافل شد و چندین پرسش مهم را باید از مدیران آن به عمل آورد.
از بررسی این سؤال باید به آسیبشناسی کانون در طی این سالها بپردازیم، تغییر ساختار یک مرکز مهم در حوزه کودک و نوجوان آخرین راه ممکن میباید باشد. به این منظور چند پرسش مهم را میتوان مطرح کرد؛
در ساختار مدیران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تا چه حد از متخصصین حوزه فرهنگی استفاده شده است؟
سیاستهای ابلاغی کانون در طی دو دهه اخیر تا چه حد بر مبنای سیاستهای تخصصی در حوزه فرهنگی بوده است؟
در آسیبشناسی، ارزیابی، تدوین قوانین و اسناد بالادستی مربوط به حوزه کودک و نوجوان چه میزان به مسائل تخصصی این حوزه با رویکرد مدیریت فرهنگی توجه شده است؟
در اسناد بالادستی به ویژه سندهای توسعه در کشور چقدر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (به عنوان یکی از مهمترین مراکز تخصصی حوزه کودک و نوجوان) مورد توجه قرار گرفته است؟
و پرسشهای مهم و تخصصی دیگر در حوزه مدیریت فرهنگی سازمانها و نهادهای فرهنگی که بایستی توسط مسئولان کانون در این دو دهه مورد سؤال واقع شود.
در پایان امیدوارم که با تصمیمهای شتابزده و غیرتخصصی در حوزه کودک و نوجوان این قشر مهم و تأثیرگذار کشور برای سالیان دیگر مورد آزمون و خطای مدیران قرار نگیرند.